آن شرلی من

ساخت وبلاگ
 

دلم می خواد دختری مثل آن شرلی داشتم. او ساعت ها حرف بزنه و من محو خیالاتش شوم

دلم می خواد دختری مثل آن شرلی داشتم تا ساعت ها از دخترانگی برایش بگویم و او درست مانند لحظه ای که خانم آلن او را دوشیزه خطاب کرد، شوکه شود از این حجم لذت و چشمهایش درست مثل ان چیزهایی که در کارتون دیدم گشاد شود

دوست دارم دختری مثل آن شرلی داشتم تا تمام آن چیزهای که در طول زندگی آموختم و تمام آن تجربه های بکری که یک دختر لازم است که بداند و من هیچ گاه از کسی نشنیدم برای او روایت کنم

دوست دارم دختری مثل آن شرلی داشتم تا دستش را بگیرم و در حالی که آوازهای کودکی را با شور فراوان می خواند، لی لی کنان به پارک ببرمش.

دوست دارم دختری مثل آن شرلی داشتم تا وقتی از رنگ موهایش شکایت می کرد، به رویش  بخندیدم و به او امید بدم  که بزرگتر که شد می تواند موهایش را به هر آنچه که به آرزوهایش نزدیک تر است، تبدیل کند.

دوست داشتم دختری مثل آن شرلی داشتم تا لحظه های که فوبیایی تنهایی به سراغم آمد با شوق در را باز کند و از دوستش دیانا برایم بگوید.

دوست دارم دختری مثل آن شرلی داشتم تا آستین پف ترین لباس بازار را برایش بخرم.

دوست دارم دختری مثل آن شرلی داشتم تا شب هنگامی که در رخت خوابش خوابیده است آرام در را باز کنم کنار تخت اش بنشینم و بوسه ای بر صورت اش بخوابانم.

 

عابر پیاده...
ما را در سایت عابر پیاده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aberepeyadeho بازدید : 153 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:57