عیب یابی

ساخت وبلاگ
 

تقریبا خیلی بیشتر از گذشته متوجه شده ام عیب و ایراد رفتاری ام کجاست. قبل تر ها فقط فکر می کردم مهمترین مشکل رفتاری ام زود عصبانی شدم است. فرقی نمی کرد در کجا و در چه زمینه ای باشد اگر در اداره بود و یکنفر به من دروغ می گفت زود صبانی می شدم اگر یک تماس تلفنی بود و مادرم تلفن بر نمی داشت زود عصبانی می شدم . نکته قابل تامل هم این بود که به خودم حق می دادم که عصبانی بشم.  برای خودم تحلیل می کردم که:چرا فلان کارمند من را احمق فرض کرده و به من دروغ گفته؟ و یا این مادر من چقدر بی مبالات است فکر نمی کند یکنفر کار ضروری با او داشته باشد و نمونه های از این قبیل کم نبود تا اینکه بعد از مدتها صرار دوستم"م" که به کلاس های ت.ح.ل.ی.ل ر.ف.ت.ا.ر م.ت.ق.ا.ب.ل می رفت کنجکاو شدم به این کلاس بروم شاید این عیب ام رو بتونمم بر طرف کنم. خداییش از خودم دیگر خسته شده بودم هر بار می گفتم دفعه بعد و در موقعیت بعدی تکرار نمی کنم. اما دوباره آش همان و کاسه همان بود. تقریبا رفتار ناخوداگاه شده بود که هیچ کنترلی بر وری آن نداشتم و سلاخی کردن خودم بعد از عصبانیت هم مزید بر علت شده بود. برای همین فکر کردم که وقتی این رفتارها از حیطه کنترل خودم خارج است شاید کلاس بتواند کمرنگ تر اش کند. اما یک چیز درون من موج می زد و آن این بود که من اصلا به این کلاس های عامه پسند روانشناسی اعتقاد نداشتم و یا بهتر بگم به روانشناسی اعتقاد نداشتم بیشترش هم بر می گشت به پیشینه تحصیلی من. با این حال دومین عیب خودم را در این کلاس پیدا کردم و قتی که خانم "ب" رو کرد به من و گفت زود به کودک درون ات می افتی.!! کنشی که خودم مدتها به اون فکر کرده بودم اما کلمه ای مناسب برای آن پیدا نکرده بودم. با این حال انگار سطل آبی بر روی ام ریخته باشند در ابتدا یخ کردم بعد تر که کمی فکر کردم دیدم چقدر این مفهوم مصداق عینی کنش من در مقاطع مختلف است که گاهی خودم به آن بچه بازی می گفتم و فکر می کردم ناشی از صمیمت است. اما واقعیت در چشم مخاطب چیزی غیر از صمیمت و یا خودمونی بودن بود چیزی مثل رفتاری که از یک بزرگتر بر اساس سن و سالش توقع نداشته باشی ولی در یک جلسه در حضور انبوهی از افراد از طرف مقابل ات سر بزند. با این حال از آن روز کلاس های ت.ر.م برایم مکان مقدسی شد که هر از چند یکبار تلنگری بر رفتارهایم می زند . اگر چه مثل بسیاری از دوستان جزوه برداری نمی کنم و یا هر مفهوم را با خودم تطبیق نمی دهم با این حال تلنگرهای گاه و بی گاه و حضور مفاهیمی که تا پیش از این در زندگی ام حضور نداشتند، رفتارهایم را بیش از پیش با کیفیت تر کرده است و تقریبا بیش از هر موقع دیگری از خودم و کنش هایم رضایت درونی دارم. اگرچه کما کان فعل عصبانیت بر من جاری است.

همه اینها را گفتم تا بگم چندی پیش به واسه یکی از دوستان این کلاس به صورت غیر مستقیم با وبلاگ فردی آشنا شدم که پیش از این کلاس های خانم "ب" را رفته بود. در ابتدا موضوعی که باعث شد وبلاک را بررسی کنم اتو بیوگرافی بود که نویسنده در کنار وبلاگ اش نوشته بود. همین نوشته دکترای مهندسی شیمی از شریف حجت را بر من کمالگرا تمام می کرد که با یک فرد متخصص و با سواد روبرو هستم. در وبلاگ خانم دکترکه خیلی از مشغله های ذهنی اش شبیه خودم بود با مفهومی آشنا شدم به نام "مهارت های نرم". اگر تا پیش از این مهارت را بسیار تخصصی در حوزه های علکی و نرم افزاری و بطور کلی چیزی می دیدم که به حیطه شغلی ربط داشته باشد، حالا با مفهومی مواجهه بودم که مهارت را از آن بعد کلان به ابعاد خرد تر، فردی تر و به نظرم کاربردی تر تبدیل کرده بود. خواندن این مفهوم و مثال های آن باعث شد تا بدانم که مهارت کنترل هیجانات درونی ام را ندارم. بقول استادی که چندین سال پیش به من گفته بود خیلی هیجانی هستی و من آن جمله رابه فال نیک گرفته بودم و به عنوان یک ویژگی شخصی مناسب از آن یاد می کردم، حالا متوجه شده بودم بسیاری از مشکلات رفتاری من و یا حتا گفتگوهایم ریشه در همین به اصلاح مزیت من دارد. اینکه چگونه صحبت کنم، کجا صحبت کنم به مراتب مهمتر از آن است که هر جا که فرصت داده شد صحبت کنم و به هر روشی که در آن لحظه بر من مستولی بود. اگر روزی روزگاری بیان هر مضوعی در هر جمعی با هر لحنی به عنوان اعتماد به نفس خودم از آن یاد می کردم . اکنون می دانم که این نه تنها اعتماد به نفس نبوده بلکه گاهی اوقات ناشی از " میل بسیار به دیده شدن" هم می تواند باشد.

همه اینها را گفتم تا اول از همه به خودم یادآوری کنم منی که ادعای خودشناسی می کردم و  کتاب های بسیاری در این حوزه خوانده بودم و تنها مشکل رفتاری خودم را عصبانیت ام می دیدم حالا بعد از  مدتها دیگر مشکلات ام را که خودم بر آنها وقوف نداشتم و ناظر بیرونی شاهد آن بود( شاید هم نبود) و در مواقعی در ناخودآگاهم جا خوش کرده بود با ورود به دنیای جدید و روابط جدیدآشنا می شوم

عابر پیاده...
ما را در سایت عابر پیاده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aberepeyadeho بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:57